صاحبنظران دانشگاهی در ایران نسبت به بی توجهی درباره جامعه شناسی تاریخی در محافل آکادمیک گلایه دارند و معتقدند در این خصوص باید بازخوانیهای جدی صورت گیرد.
به گزارش
عطنا، نشست علمی «جامعهشناسی تاریخی و روابط بینالملل» به همت انجمن علوم سیاسی ایران به دبیری بهمن سرلک، دبیر انجمن علوم سیاسی ایران، چهارشنبه، ۵ آذر به صورت برخط (آنلاین) برگزار شد.
در این نشست علی منوری، استادیار روابط بینالملل دانشگاه خوارزمی و مهدی زیبایی، استادیار علوم سیاسی دانشگاه بینالمللی قزوین به سخنرانی پرداختند.
نگاه ساختاری به تاریخ
علی منوری، دانشآموختۀ دکتری روابط بینالملل از دانشگاه تهران دیدگاههای خود را در مورد «مساهمت جامعهشناسی تاریخی در مطالعات رشته روابط بینالملل، رویکردها و دلالتها» ارایه داد:
جامعهشناسی تاریخی یک موضوع جدید در ایران است و نیاز به پیشبرد فراوان دارد. جامعهشناسی تاریخی در رشته روابط بینالملل میتواند راه جدیدی برای پژوهش باز کند. جامعهشناسی تاریخی پیوند میان جامعهشناسی و تاریخ است. اندیشمندانی همچون وبر، مارکس، دورکهایم، کانت و هگل جرقههای اولیه را دربارۀ این موضوع زدهاند. نظریههای انتقادی یک نگاه ساختارگرا دارند. رویکردهای انتقادی از دل رویکردهای هگلی میآید و نمیتوانند ازتاریخ به عنوان یک کلیت ساختاری فرار کنند. ما یک خِرد تاریخی داریم که با آن میتوانیم روابط بینالملل را مطالعه کنیم و نسبت خودمان را با تاریخ مشخص کنیم. رشته روابط بینالملل بعد از جنگ جهانی اول رشته تخصصی شد و تحولاتش مورد مطالعه قرار گرفت. ما میتوانیم با مطالعه نظریهپردازان به شناخت روابط بینالملل در چارچوب جامعهشناسی تاریخی بپردازیم
جامعهشناسی تاریخی در روابط بینالملل
مهدی زیبایی، نویسندۀ مقالۀ «جامعهشناسی تاریخی روابط بینالملل: چارچوبی برای تحلیل نظم فرادولتی» دربارۀ «انقلاب، بینالملل و جامعهشناسی تاریخی» هم به دیدگاههایی در این خصوص پرداخت:
دلیل نشستهای اینچنینی فراموشی جامعهشناسی تاریخی در روابط بینالملل است که فقر ادبیاتی شدیدی دارد و دارای شکافی است که به دهه۸۰ میلادی برمیگردد. جامعهشناسی تاریخی به این دلیل که خیلی مورد استفاده قرار نگرفته دارای ساختار مشخصی نیست.
جامعهشناسی تاریخی به حوزههایی همانند ساختارهای اجتماعی، تشکیلات اجتماعی، زندگی افراد در جهان در پیوند است. ساختارهای اجتماعی قالبهایی هستند که زندگی افراد را در برگرفته و تغییر میدهند. تاریخگرایی، نگاه فرآیندی به زندگی و زندگیای مملو از نهادهایی که در بستر تاریخ شکل گرفتهاند و زندگی افراد را رقم میزنند و پیش میبرند. ما در دورههای تاریخ زندگی بشر ساختارهای اجتماعی داریم که توسط جنگها و انقلابها تغییر میکنند.
نظریه جامعهشناسی تاریخی به بخشی از روابط بینالملل برمیگردد؛ در نیمه دوم دهه۸۰ میلادی موجی نظری شکل گرفت که تا اندازهای نظریه روابط بینالملل را کامل کرد. دلیل ورود جامعهشناسی تاریخی به روابط بینالملل، بیتوجهی به نظریات جریان اصلی است که نظریه جریان اصلی واقعگرایی و لیبرالیسم است.
در روابط بینالملل هیچ نظریهای که از انقلابها حرف بزند و خطی از آن نوشته باشد نداریم و این طنز تلخی است که باعث شد جامعهشناسی تاریخی ورود کند. انقلابها موتورهای دوگانهای هستند که باعث نظم بینالملل میشوند. ما چند نسل نظریه انقلاب داریم -نسلی که انقلاب را به عنوان پدیده طبیعی میدانند- شخصیتهایی هستند که پیوند بین انقلابها در جهان سوم و محرومیت نسبی را دلیل بروز انقلاب میدانند- ظهور ساختارگرایی و شخصیتهایی که بروز انقلاب به واسطه نشست ساختارهای خاص و بحرانهای ناشی از کشمکشهای بینالملل.
پیوند روابط بینالملل و انقلابها در بخشی از علوم اجتماعی قابل مشاهده است. شرایط متفاوت بازیگران در حوزه بینالملل و انفصال بین خارج و داخل از کاستیهای حوزه انقلاب و روابط بینالملل است. ما جامعه بشری داریم که افراد در کنار هم و در قالبهایی دستهبندی شده هستند و ما نیاز به ترکیب سطوح داریم. هیچ کدام از نظریههای انقلاب توجهی به تاریخ ندارند. انقلابها در واقع تجربههای تاریخی هستند، اما الگوهایی هم هستند که در بستر تاریخ تکرار میشوند.
استادیاران روابط بینالملل در پایان این نشست از عدم توجه کافی به «جامعهشناسی تاریخی» انتقاد و تصریح کردند: بحث جامعهشناسی تاریخی به تازگی در ایران مورد اقبال گرفته، بنابراین باید پژوهشهای بیشتری دربارۀ آن صورت گیرد و این وظیفۀ دانشجویان تحصیلات تکمیلی است که با انتخاب موضوعی مربوط به «پیشبرد جامعهشناسی تاریخی» کمک کنند.
تهیه و تنظیم: مرضیه هاشمی